فاطمه حسنافاطمه حسنا، تا این لحظه: 11 سال و 5 ماه و 17 روز سن داره

نازدونه من (کوچولوی تو راهی من )

اولین بار که دیدمت

سلام پیشی مامان دکتر برام سونو نوشته و من من انتظار میکشم تا تاریخش برسه و بیام تو جیگمل مامان رو ببینم آره ببینمت آخه یه جای تازه پیدا کردم که مانیتور داره و من میتونم تو نازنینم رو ببینم برای این سونو باید صبح خیلی زود میرفتیم و نوبت میگرفتیم تا ساعت 8 نوبتمون میشه بعد از نوبت گرفتن با بابایی رفتیم رو چمن نشستیم و صبحونه خوردیم یه صبحونه خوشمزه دو نفرو نصفی بعد که برگشتیم مطب فوری نوبت من شد پرسیدم همراه نمیتونه بیا گفتن نه پس بابایی نتونست بیاد تو دلم براش سوخت خیلی دوست داشت ببینتت رو تخت خوابیدمم و نگاهم به مانیتور روبروم بود که بله یه دست کوچولو نه دوتا دست کوچولو نمایان شد دستاتو گذاشته بودی کنار صورتت چون شما الان بزرگ شد...
5 مهر 1391

خرید

به طور اتفاقی رفتیم فروشگاه و من هم به بابایی گفتم حالا که اومدیم اینجا بیا یه سری از خریدای سیسمونی رو بگیریم کلی لباس و وسایل خوشمل خوشمل داشتواصلا نمیشد انتخاب کرد آدم میخواد همشونو بخره یه سر همی و یه شیشه شیر و یه کاپشن و چند تا تکه لباس و یه سری وسایل دیگه رو برات خریدیم و کلی ذوق کردیم حیف که گوشی مامانی گم شده  وگر نه یه عالمه عکس میزاشتم دعا کن زودی پیدا بشه و دست هر کی هست بیاره بده چون توش خیلی خاطرات دارم که حیفه از دست بره تازه عکس کالسکه و چند تا از خریدایی که قبلا گرفته بودیم هم اون تو بود که میخواستم همه رو با هم بزارم ...
24 شهريور 1391

گزارش تاخیر

سلام مامانی بعد از یه وقفه طولانی اومدم باز ببخشید دیر پست جدید میزارم  میخوام برات تعریف کنم تو این مدت چه خبر بوده اول از همه این که عمه مامانی با عروسشون اینا اومده بودن جهاز عروس بچینن و خریدای تکمیلی رو انجام بدن منم تا میتونستم میرفتم خیلی وقت بود بازار نرفته بودم دلم لک زده بود برای بازار یه روز هم رفتیم بیرون تو باغ گردش ولی مامانی آخراش یکم اذیت شد و کمرش درد گرفت فرداش استراحت کردم تو همین حال و هوا مادر جون اینا و عمه جونت اینا که مشهد بودن زنگ زدن که ما برنامه ریختیم برگشت رو بیایم یه سر به شما بزنیم و اول قرار شد عمه مرضیه بیاد پیشمون شما هم از شبی که فهمیدی عمه جونت داره میاد حسابی خود نمایی کردی و شیطونی و ...
24 شهريور 1391

آموزش جنين در دوران بارداري، افزايش هوش و يادگيري

آموزش جنين در دوران بارداري، افزايش هوش و يادگيري    تا سالها قبل تعريف نوزاد موجودي دوست داشتني ولي ناتوان، مادون انساني، كودن و فاقد احساس بود و به همين ترتيب هم با آنها رفتار ميشد. طي 25 سال گذشته روانشناسان و جنين شناسان آمريكايي و ژاپني تحقيقاتي در زمينه جنين انجام داده اند كه نتايج آن حيرت آور است به طوري كه اين قرن، قرن نوزادان خوانده شده. اين مطالعات نحوه شكل گيري سيستم عصبي و مغز را از 2 هفتگي روشن ميكند. جنين داراي سيستم عصبي فوق العاده پيچيده اي است كه تا 3 سالگي در حال ضبط كليه حركات اصوات تصاوير مزه ها و بو هاست.يك جنين در هفت ماهگي بيشترين سلولهاي مغزي را دارد از ماه هشتم  اين سلولها شروع  به از بين ...
28 مرداد 1391

ترش کردن و مشکلات معده در بارداری

از قدیم مصرف عسل برای رفع درد معده،زخم معده و سایر عوارض دستگاه گوارش توصیه شده است.شاید تنها موردی که مصرف عسل با موم(عسل شان)بتواند نافع باشد،در خصوص افرادی است که زخم معده،زخم روده یا زخم اثنی عشر دارند.وقتی این افراد عسل را با موم مصرف کنند،لایه ای از موم روی زخم را می پوشاند و همانند پاسمان زخم عمل می کند.در هیچ مورد دیگر خوردن عسل شان توصیه نشده است.علی هذا برای رفع ناراحتی ها و زخم های معده،روده و اثنی عشر ،خوردن عسل همراه با برخی مواد دیگر به صورت تجویز های زیر توصیه می شود: حلوای آرد گندم،عسل و زعفران برای تقویت کار معده. گرد بالنگ با عسل برای تقویت کار معده و روده ها مخلوط شیر و عسل برای تقویت عمومی بدن و کار دستگا...
24 مرداد 1391

یه کم از سیسمونی دخترم

اینو خیلی وقت پیش خریدم اون موقع هنوز نی نی تو دلم نبود این گلبهی و قهوه ای رو دو سایز گرفتم یکی تا 3 ماه یکی تا 6 ماه اینو گرفته بودم کادو ببرم اما انقدر نرفتم که برای نی نیه کوچیک شد موند برا نی نی خودم :)) عروسک اندازه کف دسته ساک رو که خریدم  توش دو تا کیف کوچولو و چند تا جیب و یه تشک تعویض داره اینم برا رو تخت مادر که خودم دوختم اینم دست بافت مامانشه   ...
18 مرداد 1391

لیالی قدر

سلام مامانم خوبی دختر گلم معذرت که یه مدت طولانی اینجا رو به روز نکردم یکم فکرم مشغول بود ماه رمضون اومده ولی مامانی چون شما تو دلشی امسال نمیتونه روزه بگیره عسلم نکنه یه وقتی برا شما خوب نباشه از ١٤ ماه بابایی رفته عسلویه اول قرار بود با هم بریم اما شرکت گفت بهتره ماه رمضون رو مجردی بیاید بنا بر این من تنها موندم شما هم دلت برا بابایی خیلی تنگ شده معلومه تا تلفن میزنه حرکتها و تکونهای شما زیاد میشه بابایی هم اونجا حسابی دلش برات تنگ شده از حرف زدنش معلومه تازه اس مس میده که این چند تا اسم کدوم خوبه دیشب اولین شب قدر بود و شما اولین شب قدر رو تو دل مامانی گذروندی خدایا تقدیر دخترمو خیر و خوبی قرار بده ...
18 مرداد 1391

سرگذشت نی نی

شروع تا چند وقت پيش نبودم اما حالا زندگي مشتركم را شروع كرم و فعلا براي مسكن رحم را براي چند ماه اجاره كردم........البته به محض تمام شدن مهلت صاحب خانه مرا بيرون مي اندازد و تمام وسايلم را هم مي گذارد توي كوچه !!!!!!!!! اظهار وجود هنوز كسي از وجودم خبر ندارد .البته وجود كه چه عرض كنم .هرچند ساعت يكبار تا مي خواهم سلول هايم را بشمرم همه از وسط تقسيم مي شوند و حساب و كتابم به هم مي ريزد. زندان گاهي وقت ها فكر ميكنم مگه چه كار بدي كردم كه مرا به تحمل يك حبس 9 ماهه در انفرادي محكوم كرده اند ؟؟؟؟!!!!!!!!! فرق اينجا با آنجا داشتم با خودم فكر مي كردم اگه قراربود ما جنين ها به جاي رحم مادر در جايي از بدن پدرها زندگي مي كرديم چه اتفاقاتي م...
25 تير 1391

جدیدترین اثر

اینم آخرین کار مامانی بالاخره تموم شد اینم میخوام برای اتاق تو بکشم عزیزم البته اولین کار پاستل که میخوام بکشم و چهره هم تا حالا نکشیدم ...
21 تير 1391