فاطمه حسنافاطمه حسنا، تا این لحظه: 11 سال و 5 ماه و 1 روز سن داره

نازدونه من (کوچولوی تو راهی من )

9 ماهگی و بیشتر شدن شیطونیهای شما

1392/6/13 16:16
نویسنده : مامان خانومی
926 بازدید
اشتراک گذاری

دختر گلم اینبار اومدم از کارهایی که جدیدا انجام میدی برات بگم

برات بگم که چه وروجکی شدی و چه خوشمزه کاریایی انجام میدی

دستت رو به هر چیری که یه کوچولو از زمین ارتفاع داشته باشه میزاری و بلند میشی حتی اگه یه کتاب باشه عاش لبتاب مامان شدی و همیشه ازش بالا میری

اگه من پشت لبتاب باشم هر جا باشی و به هر طریقی خودت رو میرسونی اول از پشت دالی میکنه و طی یه عملیات غافلگیرانه فوری کلید های کیبورد رو فشار میدی

یه میانبر هایی رو میری که مخترع ویندوز هم بلد نبوده چجوریه  چه برسه به من البته اون میان هم یه خراب کاریایی میکنی مثل یه بار که خاموش کرده بودی و دیگه روشن نمیشد

اینم سندش

دایادالی

دیشب دو قدم رو خودت به تنهایی برداشتی اولین دو قدم زندگیت

خیلی کوتاه و با احتیاط

امیدوارم همیشه قدمهای سالم برداری

و از خدا میخوام تو راههای خوب قدم بزاری

البته هنوز چهار دست و پا رفتن سریعترین راه برای رسیدن به سفره و مشت زدن غذاست هر چند نمیخوریشون و فقط خوشت میاد پخش زمینشون کنی انقدر از این کار لذت میبری فرقی هم نمیکنه دونه برنج باشه یا سبزی و یا سیب زمینی آبپز

وقتی تو شیشه بهت اب میدم دلت برای گلای قالی میسوزه و حسابی سیرابشون میکنی

به تلوزیون علاقه داری و وقتی بابایی داره اخبار میبینه میری درست جلوی تلوزیون میشینی و حتی گاهی فیش گیرنده دیجیتال رو هم در میاری اون موقع است که بابایی صداش در میاد و میگه مامانش بیا دخترتو نگهدار و یا خودش دو دستی میاره تقدیم من میکنه شما رو

دوست داری حسابی بازی کنی با ما و عاش این هستی که قبل از خواب یه دل سیر بخندی جوری که اگه خسته نباشی و به اندازه کافی نخندیده باشی نمیخوابی معمولا هم ساعت 12 اینکارو میکنی من و بابایی هم لذت میبریم و حسابی باهات بازی میکنیم از قل دادن و قلقلک بگیر تا بازی با تلفن

آره جیگملم چند وقته که گوشی تلفن رو میزاری در گوشت و مثلا با هامون تلفن حرف میزنی البته رو گوش که چه عرض کنم پشت سرت میگیریش و به تقلید از ما که میگیم الو میگی آآآآآااااااووو

یه وقتایی که من پشت تلفن میخندم شما فکر میکین من با شما هستم و میخندی اونوقته که دلم میخواد تلفن و رو قطع کنم و بیام شما رو قورتت بدم

از کوچولوییات علاقه به دستمال کاغذی داشتی و میخوردیشون الان بیشتر ریز ریزشون میکنی و میریزی کف زمین

به جوجه کوچولوت خیلی علاقه داری و با خودت همه جا میبریش

از حموم کردن خیلی خوشت میاد طوری که از در حموم که رد میشیم ذوق زده میخندی و حتی اگه هر کدوم ازما بره تو حموم و شما رو با خودش نبره گریه میکنی

وقتایی که پوشکت خیس باشه میری در دستشویی و در میزنی البته گاهی هم برای بازی اینکارو میکنی یه چند باری هم دستت گیر کرده و با صداهای مختلف منو خبر کردی که بیام و نجاتت بدم

الهی قربون شیطونیات برم من

این روزا چه زود میگذره دلم برا همه این شیرین کاریات تنگ میشه

یه مدت خیلی کم حوصله شده بودم اما با خودم گفتم این روزا برای هیچکدوممون تکرار نمیشه پس بیخیال همه چی  زندگی رو بچسب و شاد باش الان خیلی بهتر شده و   زندگی بی مکث جریان داره ههههههههههههههه

پسندها (1)

نظرات (1)

مامان حلما
13 شهریور 92 16:33
ماشاالله چه دخمل نازی . خدا حفظش کنه به ما هم سر بزنین خوشحال میشیم . با تبادل لینک موافقی؟


ممنون
بله