فاطمه حسنافاطمه حسنا، تا این لحظه: 11 سال و 5 ماه و 5 روز سن داره

نازدونه من (کوچولوی تو راهی من )

1سال

1392/1/29 1:32
نویسنده : مامان خانومی
1,213 بازدید
اشتراک گذاری

سلام دختر گلم

امروز یک سال از تاریخی که وبلاگ رو برات درست کردم میگذره

چقدر زود گذشت و چه دیر

پارسال شما تازه تو دل مامانی اومده بودی و امسال 2 روز دیگه 5 ماهت تموم میشه و میری تو 6ماه

ای خدا شکرت که این همه نعمت به ما دادی که نمیدونم اول کدومش رو بگم و ازت برا اون تشکر کنم

برای همه نعمتهایی که بهم ادی ازت ممنونم

خیلی عکس و مطلب هست که میخوام تو این پست بزارم

پس این یه متن طولانی میشه

الانن خیلی کارهای جدید انجام میدی که شیرینترینش خنده های از ته دلته که غش غش برام میخندی جیگر مامان

انگشت پاتو میخوری

به اسباب بازیهات علاقه خاصی نشون میدی

و البته یکم خیلی شیطون شدی و من که الان دست تنهاهستم (بابایی رفته ماموریت)رو حسابی از پا انداختی از همه بیشتر سر خوابیدنت

و حالا یه عالمه عکس:

این اولین باریه که انگشت پا تو گرفتی و بعدش اونو خوردی از خوردنت عکس ندارم انگشت

اینو تو دوربین پیدا کردم جز عکسهای تصادفی گرفته شده است

اینجا نور دوربین تنظیم نبوده و تو تو نور غرق شدی فقط دو تا چشم ازت پیداست نور زیاد

 

در اینجا مثل بابایی جونت خوابیدی تازگیا این مدلی لالا میکنی

خواب مثل بابایی

لبخند تو خواب

خواب

یه نی نی لخت نی نی لخت

وای اینجا رو حسابی مامانی رو اذیت کردی تا بخوابی و در آخر پتو پیچ شدی

پتو پیچ

لباس مامان دوز

لباس

نگا کن نکن بچه زشته زبونتو ببر تو زبون

میخندی؟ خجالت داره

تخت

اسباب بازیهایه هالمه عروسک

این گل رو فاطمه دختر عموت چیده بود برات و من یه عکس یادگاری باهاش ازت گرفتم گل

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

فاطمه (مامان محمدسجاد)
31 فروردین 92 9:43
خدایا ...
ببین چه جوری خوابیده این نازنین. راستی چقدر شما هنرمندید ماشالا. کی وقت می کنید این چیزای خوشگل رو بدوزید؟

نه بابا خوب شما درس میخونی ما هم این کارا
قبل عیدی به زور و شب بیداری دوختم